سازگاری با کم آبی تنها راه نجات از بحران آب در ایران

شرایطی اقلیمی کشور در نیم قرن اخیر حکایت از این دارد که سازگاری با کم آبی، تنها راه نجات از بحران آب و ضرورتی اجتناب ناپذیر در ایران است.  روزگاری سخن از این بود که ” آب هست”، ولی کمبود آب برای عده ای مساله ای مضحک و پیش پا افتاده به حساب می آمد و […]

شرایطی اقلیمی کشور در نیم قرن اخیر حکایت از این دارد که سازگاری با کم آبی، تنها راه نجات از بحران آب و ضرورتی اجتناب ناپذیر در ایران است.

 روزگاری سخن از این بود که ” آب هست”، ولی کمبود آب برای عده ای مساله ای مضحک و پیش پا افتاده به حساب می آمد و اهمیت آن در نگاه بسیاری از افراد جامعه، تنها در حد و اندازه بیان مکرر تیتر های صرفا مخاطب پسند جراید بود.

در آن ایام ، زمان و مکان برای استفاده نامحدود از این اکسیر حیات، معنایی نداشت و سنگین ترین فشاری که برای دسترسی به آب سالم و بهداشتی متحمل می شدیم، باز و بسته کردن شیر آب در نقاط مختلف خانه هایمان بود.

روزهایی که بدون توجه به محدویت منابع و ضرورت صرفه جویی، این ثروت خدادادی را گنجی بی پایان تصور می کردیم و الزامی برای مدیریت و اصلاح الگوی مصرف خود قائل نبودیم.

 می شنیدیم که جنگ آیندگان بر سر آب است و می دیدیم که برخی ساکنان این کره خاکی به ناچار مجبور به استفاده از آب آلوده هستند، اما گمان می کردیم که این رنج و بیچارگی تنها برای دیگران است و دخلی به حال ما ندارد!

 گذشت و گذشت تا بالاخره تداوم این روند زمینه ساز ظهور بحرانی جدید در کشور شد؛ بازی ملامت بار گل یا پوچ لوله ها و انقطاع مقطعی و مکرر آب در شبکه آبرسانی شهرهای کشور خبر از آغاز اکران یک تراژدی تلخ را می داد آن نمایش دردناک توطئه زمین و بخل آسمان در ایران بود ؛ نمایشی که هر چه می گذرد بیشتر جنبه ترس و وحشت به خود می گیرد و در سال های اخیر ، گریبان بسیاری از شهرهای کشور را بد جور دو دستی چسبیده!

آری، غرش مداوم دیو خشکی و کوتاه شدن دست نوازشگر ابرها از کشورمان ایران، حکایت از خوردن کف گیر، به ته دیگ آب را دارد و این خاک تشنه فریاد می زند خشکسالی، دروغ نیست.

 تَرَک های عمیق بر لب های خشکیده آبخوان ها ، نشست معنادار خاک دشت ها، کوچ گسترده پرندگان، کاهش محسوس نزولات آسمانی و … مواردی است که هر کدام شان حتی به تنهایی، به هیچ وجه نشانه های خوبی برای آینده آب و زیست بوم ها در ایران نیست

گرچه این خود مصیبت بزرگی است اما در واقع شما وقتی به عمق فاجعه پی می برید که بدانید ۱۳۵ دشت از  دشت های ممنوعه در شرایط حادتری نسبت به بقیه قرار دارند و با افت ذخایر، تغییر کیفی و فرونشست زمین روبرو هستند.

امروز اما متاسفانه به نقطه ای رسیده ایم که آتش خشم آب پیوسته بیشتر و غیر قابل تحمل تر می شود و راه گریزی از زبانه های وسیع و طویلش نیست .

مردم اگرچه دیر ، اما بالاخره فهمیده اند که تداوم خشکسالی ها و رعایت نکردن مصرف بهینه، می تواند لطمات و صدمات جبران ناپذیری بر پیکره آینده آب در کشورمان وارد کند که غیرمسکونی شدن بسیاری از نقاط مسکونی کشور تنها بخش بسیار کوچکی از نتایج تداوم این روند خواهد بود.